نوشتارها

تارنمای فرهنگی خبری - تحلیل خبرها و نوشتارهای فرهنگی و اجتماعی - زرتشتیان خارج از ایران

یکشنبه، خرداد ۰۷، ۱۳۸۵

اهمیت منشور حقوق بشر کورش کبیر

در زمانه ای که بیشتر مردم دنیا در دستان حکومت های استبدادی گرفتار بودند . قطعه ای از زمین سبزدر زیر آسمان آبی خود مردمانی را می پروراند که بر اساس خواستی اهورایی می بایست به صف پرچمداران آزدی و آزدی خواهی در جهان تبدیل شوند
این مردم در درازای تاریخ پر فراز و نشیب خود همه کاستی ها را برای رسیدن به جامعه ای آزاد و پر از داد از سر راه بر داشتند و با درایت خود منشوری را به قلم پادشاهشان کورش بزرگ بر خاطره سنگی تاریخ حک کردند که هزاران سال پس از آنها هنوز پا برجاست.
اما آنچه باعث حیرت است آن که اگرچه آثارباستانی آن تمدن هنوز برجاست ،اما متأسفانه نشانی از آثار فرهنگی آن تمدن والا، نه تنها در سرزمینی که خاستگاه آن منشور است باقی نیست بلکه در دیگر کشورهای جهان که باورانه به دنبال رسیدن به جامعه ای با همان مشخصات هستند نیز هنوز سایه استبداد و جهل را برای رسیدن به جامعه ی آرمانیشان احساس می کنند.
در حالی که امروزکسی به راستی معنی و مفهوم آزادی سکوت را نمی فهمد هنوز هستند جوامعی که نمی داند آزادی بیان و عقیده چه مفهومی دارد.
این فرهنگ راستی پرورکه به راستی باید ریشه های آن را در آموزه های شیرین و انسانی و ابدی اشو زرتشت جستجو کرد از همان ابتدای تأسیس دولت هخامنشی در سرزمین ایران ویج، به همه افراد اجازه می داد با آزادی و بدون مهابا سخنان خود را به زبان آورند. حتا اگر باور همه بر آن بودکه این فرد دروغ گوست. کورش کبیر هم متأثر از این فرهنگ دموکراتیک در همین مسیر حرکت کرد و امپراتوری بزرگ هخامنشی را بر پایه قانون اشا و وهومنه بر پاکرد.به همین خاطر است که نخستین منشور حقوق بشر در ایران صادر می شود.
بسیاری از اندیشمندان ایرانی هنوز امروز نمی دانند که اهمیت این منشور از چه قرار است. برای آگاهی اینگونه افراد لازم است داستان مشروطه وتضاد های آن با مشروعه را از دل تاریخ ایران بیرون کشید تا همه به خوبی آگاه باشند که آزادی های فردی و اجتماعی که اشو زرتشت پایه گزارش بود و کورش بزرگ به راستی همه شان را چهره ای قانونی داده بود تا سر لوحه ی بنیادی  برای  حکومت های پادشاهی در ایران باشند   ، در برهه ای از تاریخ ایران آنچنان دچار شکست و پریشانی شد که دیگر نتوانست سر بلندکند.
بله در زمانه ای دور اعراب بایده نشین پس از چیرگی بر همه بیابان های عربستان و کسب قدرتی روزافزون برای تصرفات دامنه دار وبه دست آوردن ثروت بیشتر ، به سرکردگی عمر به ایران حمله کردند. این مردم که با ابور بر عقاید دین تازه پذیرفته بودند که باید برای مسلمان کردن مردمان دیگر از هر حربه ای استفاده کرد . با شمشیر ذوالفقار به ایران تاختند. در طول تاریخ هرگاه قبیله ای وحشی و خونخوار به مردمی باسواد و با فرهنگ حمله کرده اند به سبب نبود شور و شوق وحشی گری در مردمی که مورد حمله قرار می گرفته اند . بی هیچ تردیدی شاهد شکست و ازمحلال و نابودی قوم متمدن بوده ایم.
ایرانیان نیز به همین خاطر و به خاطر استفاده ازشیوه های تروریستی و استشهادی توسط وحشیان حمله کننده به سختی شکست خوردند.
در بسیاری از شهرها مردم تا آخرین قطره خون خود مقاوت مردند و پس از شکست نهایی با تن در دادن به بندگی و ظلم چیره شدگان حتا با پرداخت مالیات های سرانه تن به اسلام ندادند.
اما چیره شدگان حق سخن گفتن ب زبان قومی و محلی را از اقوام گوناگون ایرانی شامل ترک و لر و کرد و بلوچ و خراسانی و گیلانی گرفند و همه را مجبور کردند تا به بان تازی سخن بگویند. و چون ایرانیان زبان دیگری را یاد نمی گرفتند و هرگز سعی نکردند آن را به کار بندند چیره شدگان در کتاب دینی شان که قرآنش نامیدند ایرانیان را عجم یعنی گنگ و الکن نامیدند.