نوشتارها

تارنمای فرهنگی خبری - تحلیل خبرها و نوشتارهای فرهنگی و اجتماعی - زرتشتیان خارج از ایران

دوشنبه، آبان ۱۵، ۱۳۸۵

بر ما چه می گذرد؟



ایران زمین خواستگاه اندیشه مزدیسنا و سرچشمه خرد فرهنگ ساز بینش یکتاپرستی در جهان است اما
چگونه است که دین زرتشتی این آئین پاک در خواستگاه خودش چنین غریبانه تنها افتاده؟ یهودیان ایران هموراه اسرائیل را به دیده موطن و پناه خود در پشت سر خود داشته و دارند.دست محبت و حمایت واتیکان و جهان مسیحیت نیز همواره حامی مسیحیان(حتی نو مسیحیان) موجود در کشور بوده و هست. بهائیان برغم گرفتاریهای فکری خود همواره از حمایت دول غربی و بخصوص اسرائیل بهره مند بوده انداما زرتشتیان چه؟
جامعه ای که می رفت بواسطه غشری نگری ترکان و مغولان تازه مسلمان و تیره دلی شاهان صفوی(بخصوص شاه سلطان حسین) و قاجار بکلی نابود و از صحفه روزگار محو شود! چنین مبادکه ما وارث خون هزاران هزار ایرانی زرتشتی بی گناهی هستیم که بدست پلید مغولان و صفویان و قاجار کشته شدند
ما در سرزمین خودمان هم تنهائیم.این خانه از آن من است اما مال من نیست؟
براستی اگر انقلاب مشروطه و کوششهای بزرگانی چون استاد پورداوود و مانکجی نبود ما زرتشتیان امروز چه عاقبتی داشتیم؟ بقول موبد گرامی پدارم سروش پور:بواسطه کشتار های هولناک صفویان و قاجار از زرتشتیان(بخصوص موبدان) و گریز بزرگان دین به سایر سرزمین ها بخصوص هند و ایجاد فقر دینی و فرهنگی در جامعه زرتشتیان کار به جائی رسید که تا همین یک صد سال پیش تعداد افرادی که در جامعه زرتشتیان قادر به درک و تفسیر گاتها بودند به تعداد انگشتان یک دست هم بزور می رسید و...؟؟
با حرکت مشروطه و سپس با بروی کار آمدن خاندان پهلوی و ایجاد یک موج ناسیونالیسم ایرانی در جامعه ورق بخت زرتشتیان نیز طور دیگری رقم خورد. بواسطه فضای فکری و فرهنگی جدید ایجاد شده در کشور و مجاهدت بزرگانی چون ابراهیم پورداوود.محسن فروشی.موبدرستم شهزادی.موبد رشید شهمردان.موبدان آذرگشسب.ارباب کیخسرو شاهرخ.هاشم رضی .دینشاه ایرانی.دکتر علی اکبر جعفری و...جامعه ایران به یک بازشناسی و جمع بندی جدید از هویت واقعی خود دست یازید(نه آن هویت پوشالی ره آورد انیران ترک و تازی)وولی امروز جهان، عاقبت ما ایرانیان را، تنها به نظاره نشست و گفتار و کردار و پندار
نیک به گوشه غبار آلود فراموش خانه رانده شد؟
چه بر سر ما زرتشتیان آمد؟
در اوج جهان مدرنیسم و دموکراسی مذهبی در حالی که کشور ما خواستگاه حقوق بشر است در نیاخاک و سرزمین خودمان تبدیل به شهروندی درجه 2 و شاید 3 شدیم از بسیار حقوق مدنی و اجتماعی محروم و تبدیل به حاشیه نشینان خسته و مترود جامعه امروز گشتیم.
گوئی روزگار سیاه صفویان و حجمه ترکان و مغولان چونان فیلمی در حال تکرار است!جزیه و گبر نامی و هویت ستیزی و تحقیر. مطاع روز بازار جامعه ایران در برابر زرتشتیان شد؟ بر ما ایرانیان چه گذشت ؟ از عجایب روزگار است که ملتی با چنین گذشته پر فروغ و شکوهمند سر به آخور نداشته های قومی منفور و بیابان گرد می برد
موج مهاجرت های دردناک جامعه بهدینان به خارج از ایران بخصوص نسل جوان آن ضربات سنگینی را بر پیکره این جامعه کوچک انسانی -اما بزرگ فکری- وارد کرده است
چه باید کرد؟؟
آیا باید شاهد تحلیل رفتن روز مره پیکره این جامعه رنج کشیده بود؟بمنظور حفظ ارزشها و باورها و گوهره دین بهی در این زمانه سخت چه تدبیری باید اندیشید؟؟؟خدایا امید به کاوه ای نیست اسکندری برسان!! همگی شاد زیوید در راه اشا مهر افزون