نوشتارها

تارنمای فرهنگی خبری - تحلیل خبرها و نوشتارهای فرهنگی و اجتماعی - زرتشتیان خارج از ایران

شنبه، بهمن ۰۵، ۱۳۹۸

چی بودیم؟چی شدیم؟۲

 یادم میاد که ناگهان متعصبم خواندید. من متعصب نبودم فقط باورهایتان را نمی پسندیدم، اما چه کنم که شما مرا متفاوت می پنداشتید و مرتب وراندازم میکردید.
باور خودتان را برتر می پنداشتید و همه ی دیگر باورها را خوار می داشتید و گاه به تمسخر می گرفتید. من اما هیچ اصراری نداشتم که نگاه من به دنیا و انسان زیباتر و «خدا» پسندانه تر است!
بود تا که احمد هارت و پورتی از من خواست از آنجا که آدم خوبی هستم ، به اسلام بگروم و مسلمان شوم و در پاسخ به سوال چرای من که البته با علامت تعجب بیان شد گفت چون در قرآن آمده فقط مسلمانان به بهشت راه میابند و حیف من است که جهنمی شوم. در حالی که این حرف برای خودش جای سؤالی بزرگ را خالی کرده بود افزود که « این را دکتر شریعتی در کتاب هایش نوشته»
از آن زمان بود که برای برطرف کردن کنجکاوی هایم ابلهانه آغاز به خواندن کتاب های دکتر! شریعتی و قرآن کردم.
در یکی از کتاب های شریعتی خواندن که تخت جمشید را برده ها و کنیزها ساخته اند و چون نهج البلاغه را خواندم دریافتم که اعراب در باره برده داری چه قوانین کامل و بی نقصی داشته اند. و این در حالی بود که هنوز نمی دانستم در تمامی تاریخ پیش از اسلام ایران دستکم از زمان پادشاهی کورش بزرگ برده داری وجود نداشته.
کارم به جایی رسید که کورکورانه کتاب های شریعتی را به تهران قاچاق میکردم و هنوز نمی دانستم که آن شیاد بارها و بارها در همان کتابهایش دروغ را ترویج میکرد و خونخواهی و کشتار و انتقام خشونت بار را تعریف می کرد. تازه بگذریم که تا چه اندازه به دین و فرهنگ و تاریخ ایران توهین کرده بود و بر همه ی آنان تاخته بود.