فروردین ماه سه هزار و هفتصد و چهل هشت خورشیدی زرتشتی
----------------------------------------------------
شاید آن زمان که شاهزادگان قاجاری در قصرافسانه ای فیروزه قدم می زدند به فکرشان هم خطور نمی کرد که روزی آن بارگاه شاهانه اشان تبدیل به گورستانی شود که جسد بی جان زرتشتیان از جهان رفته را در خود جای دهد. آیا آن شب که آن بانوی خفته در اتاق پر زرق و برق قصر فیروزه، خوابی آشفته دید، کسی خوابش را برایش تأویل کرد؟ آیا کسی به او گفت تفسیر آن رؤیایی که قصرش خانه مردگان شده بود، چیست؟یا آن زمان که رؤیا هایی درخیالات دختر شاهزادگان درباری با افسانه های هزار و یک شب نقش می بست کسی به آنان گفته بود که روزی همه چیز زیرو رو خواهد شد؟. آیا می دانستند که پایه های حکومت استبدادی شان به دست کسی ویران می شود تا زمین ها و املاکشان را به گروهی زرتشتی به ظن آنان، «نجس» بفروشد؟
در سال 1269 هجري قمري در ارتفاعات دوشان تپه كه به خوبي موقعيت و لطافت هوا شهرت داشت به فرمان ناصرالدينشاه عمارتي زيبا ساختند. قصر فيروزه نيز ميان دوشان تپه و كوههاي شمال شرقي تهران قرار گرفت. اين كاخ به شكل نيم دايره بود. چند رديف ايوانهاي روباز دور تا دور اين ساختمان را فرا گرفتهاند يك منظره كاملاً غير ايراني را به آن ميدهند.
آری! روزی و روزگاری این زمین های قصر فیروزه می رفت که افسانه ساز شود برای زرتشتیانی که عمری را در تنهایی و مکنت و درویشی سر کرده بودند. افسانه این زمین های اهدایی آنقدر دلکش بود که خون روانشاد کیخسرو شاهرخ را بر زمین ریخت. این افسانه را می خواهم یکبار دیگر و یا شاید درآخرین مهلت بنویسم.
افسانه از آنجا آغاز شد که قریب به شصت سال پیش از این ، بخشی از ملکی در جنوب شرقی تهران که قصر یکی از شاهزادگان قجر بوده و به مصادره حکومت پهلوی در آمده بود، به عنوان زمین های خالصه به فروش گذارده می شود. این قطعه بلافاصله، مورد توجه هم زرتشتیان و هم کلیمی های تهران قرار می گیرد . هر دو هم می خواهند آرامگاه مردگان خود را در آن بنا کنند.زرتشتیان طبق سنتی دیرینه، مردگان خود را در دخمه ای در پشت تپه معروف به بی بی شهربانو - که امروز داخل اراضی مربوط به سیمان تهران واقع شده - قرار می دادند تا طعمه پرندگان شوند. اما به خاطر اذیت و آزاری که از سوی مردم آن ناحیه نسبت به آنان روا می شد قصد خرید زمینی دورافتاده به منظور دفن مردگانشان خارج از عرف دینشان داشتند. هر دو هم نمایندگانی به دربار فرستادند تا با قیمتی عادلانه زمین ها را صاحب شوند.
نماینده کلیمی ها پیش تر پیشنهاد پنجاه هزار تومانی داده بود به امید اینکه بی هیچ رقیبی زمین هارا تصاحب کند.
اما نماینده زرتشتیان که به حضور می رسد به جز پول، سرمایه دیگری هم دارد که شاید تا آن موقع خود از آن بی خبر بود. هنگامی که بدون اطلاع از پیشنهاد پنجاه هزار تومانی کلیمی ها پیشنهاد پانزده هزار تومانی زرتشتیان را عنوان می کند روحش هم از این موضوع خبر ندارد که رضا شاه بزرگ، ایرانیان زرتشتی را صاحبان اصلی ایران می داند و در پاسخ می گوید: اینان زمانی به عنوان صاحبان اصلی این آب و خاک همه ایران را در حیطه اختیار خود داشته اند.بنابراین من نمی توانم قطعه کوچکی از آن را از آنان دریغ کنم. این می شود که سند این زمین ها به قید شروط به مدت یکسال در بیع زرتشتیان نوشته می شود تا پول نقد برای خرید آن از سوی انجمن تازه تأسیس زرتشتیان تهران آماده شود. البته مبلغ زیادی از آن پول نقداً توسط روانشاد کیخسرو شاهرخ تهیه و مستقیماً متعهد می شود که در صورت عدم تهیه و اعاده مابقی توسط مردم، تماماً توسط خود وی پرداخت شود. در این مدت اما مقدمات تهیه وقف نامه ای بسیار قوی از سوی ایشان آماده می شود. بر اساس این وقف نامه محضری و رسمی تمام منافع این زمین وقفی که بالغ بر یکصد میلیون متر مربع می شد ، با محدوده ای از بزرگراه افسریه تا بالاترین نقاط در بلندی های مشرف بر آن ، به مالکیت (انجمن های) زرتشتیان سراسر عالم در می آید.و این اتفاق بعد از چهارصد سال پس از روی کار آمدن صفویه دوباره - برای نخستین بار - اتفاق می افتد. تا پیش از آن زرتشتیان حق تصاحب آنهمه زمین به طور یکجا و به صورت عام در هیچ کجای ایران را نداشتند. البته انجمن زرتشتیان تهران سالها بعد تولیت آن را می پذیرد که به هیچ وجه به معنای تغیییر در وقف نامه و منحصر شدن تولیت به یک انجمن واحد نبوده و نخواهد بود. از همان نخستین روز همواره چشم هایی به دنبال تصاحب دوباره این زمین ها توسط برخی از گروه های افراطی مسلمان بود. اما همواره قانون وقف گلوی همانانی که قصد بیرون آوردن این زمین از چنگ زرتشتیان را داشتند را فشار می داد. اما بالاخره ندانم کاری مدیران وقت کار خود را کرد.
یک سال پیش از انقلاب اسلامی در سال یکهزار سیصد و پنجاه و شش البته مقدار چهارصد و بیست هزار متر مربع از این زمین ها که به زمین های تهران کاخ معروف بوده و به تعداد زیادی از زرتشتیان نیز به صورت اجاره نود و نه ساله رهن داده شده بود به صورت کاملاً غیر عادلانه و در اثر خیانت هایی که از سوی سردمدارن و امضا داران انجمنی و غیر انجمنی صورت می گیرد در عوض یازده میلیون تومان به شکاربانی دربار شاهنشاهی انتقال می یابد. از آن زمان است که می توان سایه اُلیگارشی زرتشتی را بر جامعه زرتشتیان آن روز مشاهده کرد.در این زمان دکتر فرهنگ مهر رئیس دانشگاه پهلوی و رئیس وقت انجمن زرتشتیان تهران- ساکن در شیراز- بود و اخوی ایشان جناب آقای دکتر بوذرجمهر مهر نماینده زرتشتیان در مجلس شورای ملی. زمانی که سال ها بعد در سال یکهزار و سیصد هفتاد و شش و در جریان برگزاری ششمین کنگره جهانی زرتشتیان در محل انجمن زرتشتیان تهران از ایشان پرسیدند:« شما که می دانستید این انقلاب در راه است و شاه رفتنی است چرا تسلیم امضای این سند شدید ؟» پاسخ داد:« این امر تحت نظارت اخوی بنده صورت گرفته . بنده همیشه می گفتم کتی که تن من است و من به آن احتیاج دارم را شما می توانید به واسطه زورتان از تنم بکنید و بپوشید اما من به شما نخواهم داد تا بعداً دوباره از شما گدایی اش کنم»
لازم به توضیح است که در همان سال ها توسط عوامل امپراطوری اُلیگارشی زرتشتی، اداره امور آدریان بزرگ و همچنین مارکار تهران پارس نیز از مدیران لایق پیشین گرفته می شود که خود داستانی جداگانه دارد.
اما انقلاب اسلامی که پیروز می شود آقایان که همه اصول فقه و موقوفات را به خوبی می دانند در پی حل این معضل برمی آیند . نخستین گام رد ادعاهای انجمنی ها و زرتشتیان نسبت به موقوفه بودن این زمین هاست و ساختن مستدلات جدید برای مشکل تراشی در اسناد وقفی این زمین ها و نهایتاً ، پس گرفتن مابقی زمین ها که با ارقام آن روز هم سر به فلک می زند.این است که در حوالی اواخر دهه شصت هنگامی که جنگ نیز به پایان رسیده و دغدغه های تجاوز و دفاع دیگر وجود ندارد ، آقایان داخل بازی دیگری می شوند که اینطرفش امپراطوری اَلیگارشان زرتشتی قرار دارد.و آن درست هنگامی است که گردش سی و چهاربه ریاست مهندس رستم آبادیان به نیمه های راهش می رسد.
اما بازی زمین های قصر فیروزه در دوره ای آغاز می شود که گردش سی و پنج به ریاست مهندس خدایار معاونت عمرش به پایان می رسیده در این هنگام نامه هایی میان انجمن و سپاه رد و بدل می شود و بالاخره بدون مصوبه هیئت مدیره و با عجله بسیار وکالت باز پس گیری این زمین ها به شخصی به نام رضایی واگذار می شود. دستور کار نیز استفاده نابخردانه ازموضوع شکاربانی ، و لوث کردن قضیه و ادعای زیر فشار استبداد شاهنشاهی بودن،قرارداده می شود. بر اساس سناریوی طراحی شده در دادگاه های اسلامی بر علیه آن حکم صادر می شود و موافقت مجمع همگانی در آن دوره و امضای سند توسط مدیران منتخب انجمن زرتشتیان تهران دلیلی بر رد این ادعا بیان می شود. بنابراین به آسانی انتقال اسناد وقفی قصر فیروزه حتا در تحت استبداد شاهی نیز توسط بالاترین مراجع قضایی جمهوری اسلامی ایران مهر تأئید می خورد .
گردش سی و شش تحت ریاست افلاطون ضیافت کارخاصی در راستای این دستور عمل انجام نداد و عملاً پروژه طراحی شده توسط مسئولان سپاه پاسداران را تعطیل کرد. هر چند این کار ضیافت تنها دلیلش لجبازی و عدم سازشش با آقای معاونت بوده است و هیچ انگیزه سیاسی یا ملاحظات اقتصادی در آن نقش ندارد.
گردش سی و هفت انجمن زرتشتیان تهران که آغاز شد ، مهندس پرویز روانی نماینده مجلس شده بود و دکتر مهربان مهررئیس و مهربان بهمردی نایب رئیس و خانم اردشیری هم دبیر هیئت مدیره و جمشید کیومرثی خزانه دارش یودند.
شخصی به نام دکتر رستم گوهری زاده ی داروساز هم شده بود رئیس کمیسیون موقوفات. در آن موقع آقای داریوش دیانت رئیس دبیرخانه انجمن بود ولی چون شائبه همکاری وی با ضیافت می رفت محکوم به کنارگذاری بود و خیلی زودکنار گذاشته شد .
دکتر رستم گوهری زاده بدون آن که کسی از اهالی تازه وارد انجمن خبردار باشد به دیدار مسئولان سپاه پاسدران که زمین های وقفی قصر فیروزه را به بهانه مانور و ارتش و جنگ و اینجور چیزها در چنگ خود داشتند ، رفته بود و فتوکپی صورتجلسه ای هم به دبیرخانه انجمن رسید مبنی بر موافقت ضمنی انجمن با بحث پیرامون اجاره زمین های قصر فیروزه.
در گردش سی و شش که آقای افلاطون ضیافت ریاست آن را به عهده داشته بود جنگی وجود داشته میان مهندس خدایار معاونت رئیس گردش سی و پنج و او. بلی این جنگ را اکثر مردم در آنزمان جنگی نابرابر می دانستند میان وزارت کشور به سرکردگی ضیافت از یک سوی و سمبل خوبی و نیکویی جناب آقای خدایار معاونت . بلی این باور اکثریت قریب به اتفاق مردم زرتشتی در آن زمان نیز بود. چقدر این ضیافت آدم بدی بود که به خاطر سه میلیون تومان نا قابل با راه انداختن جنگ و دو دستگی در جامعه به همازوری لطمه می زد. بدتر از همه این که به زعم مردم او به عنوان کارمند وزارت کشور – هر چند که پست مهمی هم نداشته باشد – نماینده تام الاختیار دولت اسلامی در جامعه زرتشتیان بود.
در جلسه هیئت مدیره بیان می شود که رضایی وکیل استخدام شده توسط آقای خدایار معاونت حکمی بر اساس فتوای امام خمینی(ره)مبنی بر عدم مصاده اموال موقوفه و بر گرداندن زمین های تهران کاخ از دادگاه گرفته اما ضیافت از پرداخت حق الوکاله وی طفره رفته و اکنون در گردش سی و هفتم می بایست سه میلیون تومان به وی پرداخت شود. درحالی که پرونده های انجمن بر عکس،نشان می دهد که هیچ حکمی از دادگاه گرفته نشده به جز همان فتوایی که بدون دریافت مزدی صادر شده. نکته اصلی اینکه تا دو سال ابتدای انجمن دکتر مهربان مهر به خاطر رفاقت و شراکت تنگاتنگش با مهندس پرویز روانی دست بسته هر چه گوهری زاده می گفت در صحن انجمن به تصویب می رساند و به عنوان یار بی جیره و مواجب وی با او همکاری کامل داشت.
در باره خصوصیات فردی و شخصیتی دکتر مهر این که سالها به عنوان شریک مالی مهندس روانی در کار ساخت ساز بود با وجود گذراندن تحصیلات پزشکی اش در انگلیس، نتوانسته بود به عنوان یک دکتر گوش و حلق و بینی موفقیتی کسب کند. انسانی خوب و زرتشتی واقعی بود. برای دینش و مردم دل می سوزاند اما متأسفانه تا دو سه سال اول نتوانست از زیر سیطره مهندس روانی که خود تحت الحمایه خدایار معاونت و به طور کلی امپراطوری اُلیگارشی زردشتی ها بود بیرون آید و حرفی برای گفتن نداشت و می توان گفت بدون مقاومت تا آخر دوره سی و هفت تحت فرمان کار کرد. اصولاً دکتر مهربان مهر در دوره سی و هفتم انجمن خیلی انفعالی عمل کرد. وچیزی نگذشت که نه تنها سه میلیون تومان پرداخت نشده توسط افلاطون ضیافت به رضایی پرداخت شد بلکه شخص دیگری به نام سهرابی که خود وکیل سپاه بود با رضایی شریک شد و حق الوکاله دیگری برایش به تصویب رسید . از آن زمان آقای سهرابی شد وکیل رسمی انجمن در اموراجاره زمین های قصر فیروزه به سپاه.
طولی نمی کشد که گوهری زاده با خبر آوردن از تصرف سریع یکی از زمین های سازمان فروهر در خیابان وصال به اعضاء بشارت می دهد که آقای سهرابی و مهندس روانی و دیگر خیرخواهان جماعتی در حال بررسی و یافتن راه حلی برای این معضل حیاتی برای جامعه زرتشتی هستند. چند روز بعد مهندس روانی در خواست جلسه ای فوق العاده می کند و با حضور در آن جلسه به اطلاع هیئت مدیره می رساند!!! که دکتر مهربان مهر به عنوان ریاست انجمن زرتشتیان تهران که واقف زمین قصر فیروزه محسوب می شود، با ارسال نامه ای از آنان تقاضا کرده به جای تصرف و تملک آن زمین آن را با بخشی از اجاره معوقه زمین های قصر فیروزه معامله کند! و این یعنی صدور دستور برای اجاره رفتن زمین هایی که بر اساس وقف نامه ای که روانشاد کیخسرو شاهرخ با ذکاوت و تیز هوشی و آینده نگری ، با گرفتن امضا از مراجع اسلامی حق اجاره رفتنشان را از آنها گرفته بود. بر اساس این وقف نامه که هیچوقت اجازه کپی شدن و تکثیر شدن آن داده نشد هر کس در این زمین ها بنایی بسازد بی هیچ استثناء آن اعیانی به وقف تعلق خواهد گرفت و هیچ کس حتا سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ، حقی قانونی و حقوقی بر آن اعیانی و آن بنا نه داشته و نه خواهد داشت.اما نوشتن نامه ای با مضمونی که مهندس پرویز روانی در جلسه هیئت مدیره بازگو می کند به معنی استارتی بود برای اجاره دادن این موقوفه.
سپاهی هایی که در این زمین ها به امر آموزش و فراگیری مشغول بودند از اینجا و آنجا شنیده بودند که این زمین ها وقفی است و از سرداران خود تقاضای درست شدن شرعی تملک سپاه بر زمین ها را داشتند.
بعد از استارت خوردن مسأله به صورتی که بیان شد همه آقایان خواستند که با برگزاری یک مجمع عمومی سر و ته قضیه را به هم آورده و با استفاده از دکتر مهربان مهر سند اجاره را خیلی زود در دامن سپاه بگذارند. اما هرچه زمان پیش می رفت بر مخالفت های تعداد اندکی از اعضای انجمن افزوده می شد و انجام آن مشکل تر می شد.
اینجا بود که دکتر مهربان مهر بزرگ ترین شانس زندگی اش را آورد . وگرنه در غیر این صورت امروز این او بود که بزرگ ترین بد نامی را برای خود خریده بود. اما خدا با او بود و مدیران جامعه ترجیح دادند تا ضمن مسکوت گذاردن موقت تملیک زمین ها، به موضوع مهم دیگری بپردازند که برایشان منفعت بیشتری داشت. اگر سپاه می خواست آنهمه زمین را مترمربعی یک هزار تومان ( در حالی که قیمت واقعی زمین ها در آن زمان از متر مربعی پانصد هزار تومان که معادل هزار دلار می شد متجاوز بود)هم بدهد باز سر به فلک می سایید؛ بنابراین تصمیم گرفتند قد و قواره و در نهایت مساحت این زمین ها را محدود کنند . بنابراین امر کردند بر تحدید حدود.
دکتر رستم گوهری زاده دریکی از جلسات انجمن عنوان می کند از آنجا که ابعاد و محدوده ی این زمین ها اصلاً معلوم نیست باید حدود آن معلوم شود.در توضیح بیشتر هم اضافه می کند مسئولان سپاه به وی گفته اند فلان ساختمان که در فلان نقطه ساخته اند نه بر روی زمین های قصر فیروزه بلکه بر روی زمین های همسایه قرار دارد. وی افزود بر این اساس باید گروه مهندسی را استخدام کرد که مورد وثوق سپاه هم باشد. بلافاصله در جلسه بعد ایشان گروهی را به جلسه می آورند.( دقت کنید که ایشان از کجا می دانست که این گروه مهندسی، مورد وثوق سپاه بود) و طبق معمول به آسانی به نفع امپراطوری آلیگارشی رأی گرفته می شود. با وجودی که تمام این زمین هاسالها پیش تعیین و تحدید حدود شده بوده اند و اصولاً به این فاز از کار نیازی نبوده است.
به هر حال با پاک شدن همه رنگ ها ورسوا شدن همه نیرنگ هاپس از مدتی بازی درآوردن و شکلک درآوردن و بالا پائین کردن ها اعلام شد که نقشه ها آماده و به ثبت سپرده شده است تا سند منگوله داری بر اساس آن صادر شود. تنها چیزی که توسط دکتر مهربان مهر در این دوره از انجمن در باره زمین های قصر فیروزه امضاء شد . امضای همین سند بود که می گفتند باید به عنوان مالک زمین آن ها را کسب کرد. متراژ همه ی زمین های قصر فیروزه در این بده بستان ها اما چیزی حدود چهل و شش هزار متر مربع اعلام شد، اگر چه خیلی ها متراژ آن را امروز دو یا حتی سه برابر این عدد هم تخمین می زنند. امروز هم حتا سندی واقعی در دست نیست که نشان دهد مساحت واقعی زمین ها چقدر بوده است. امیدوارم که زمان، همه این پنهان کاری ها را روشن کند و روزی برسد که همه از اندازه واقعی زمین های وقفی قصر فیروزه مطلع شوند. هرچند این قضیه را بسیار بعید می دانم.
انتخابات گردش سی و هشت بلافاصله برگزار شد و تعدادی از اعضای گردش سی و هفت که با امضای قرار داد اجاره مخالفت می کردند در نخستین مراحل توسط وزارت کشور رد صلاحیت شده و از انتخاب شدن مجدد باز می ماند. امروز بر همه معلوم است که این عمل وزارت کشور چقدر منطقی و بر اساس واقعیات موجود بود. بلی با آنهمه مخالفت با اجاره زمین های وقفی زمین های قصر فیروزه نباید چنان افرادی در دوره بعد انجمن که قرار بوده تمام کننده باشد وجود می داشت. دکتر مهربان مهر هم بعد از انتخاب شدنش رد شده و به هیئت مدیره راه نمی یابد. البته همین دکتر مهر در گردش سی و نه پس از آنکه سند پذیره و اجاره به نام سپاه امضاء شده بود، دوباره به انجمن راه یافت و رد صلاحیت هم نشد.
به هر حال اعضای جدید گردش سی و هشت که اکثراً همان اعضای با وفای گردش سی و هفت به دکتر رستم گوهری زاده بودند به سرعت معرفی می شوند. روانشاد دکتر کسری وفاداری با وجود آوردن بیشترین آرای آن دوره و صلاحیت داشتن برای ریاست هیئت مدیره ، پس از قدری دست و پنجه نرم کردن با گوهری زاده البته استعفا داده و دست وی را برای انجام مأموریت هایش بیشتر بازمی گذارد.
جالب این که مهندس روانی هم در این دوره، از انجام مأموریتی که پیش از این قبول کرده بود و بی محابا در اجرای آن پیش می رفت کمی عقب نشسته بود و مثل سابق عمل نمی کرد. یکی از دلایلی که خود بارها بر آن تأکید داشت این بود که در دوره دوم انتخابش مدیون معاونت نبوده و می توانست با استقلال بیشتری عمل کند. بر پایه این باور بود که حتا از او خواسته بودند تا سند زمین ها را به نام سپاه بزند و اینجا دیگر آخر خط بود برای مهندس پرویز روانی . فکر نکنم هیچ کس دلش راضی می شد که دست به چنین جنایتی بر علیه زرتشتیان بزند. مهندس روانی به عنوان یک زرتشتی راستین نه تنها با این کار مخالفت کرد بلکه از حمایت خود برای امضای سند اجاره نامه هم دست کشید. کار به جایی رسید که راهی نبود جر فرارش به خارج و نیمه رها کردن مأموریتی که جز ضرر و زیان برای زرتشتیان نداشت.
اما دکتر رستم گوهری زاده ذره ای از اعمال خود کوتاه نیامد. با رفتن مهندس روانی به خارج از کشور، دکتر رستم گوهری زاده عزم خود را جزم می کند و با برپایی یک مجمع همگانی به خاطر گرفتن موافقت مردم برای اجاره زمین ها سناریوی نوشته شده را، به آخرین صفحات خود می کشاند. بر این اساس هیئت رئیسه ای با ریاست دکتر پرویز اهورایی و دبیری آقای سهراب سلامتی نماینده بر جای مانده مهندس روانی در دوره نمایندگی اش بر گزار می شود که با وجود به حد نصاب نرسیدن آرای مردم ، متأسفانه رأی به نفع امپراطوری الیگارشان زرتشتی به ثبت می رسد و اعلام می شود که با اکثریت آراء حاضران در مچمع عمومی فوق العاده، هیئت رئیسه ی انجمن می تواند زمین ها را به سپاه اجاره دهد. فراموش نکنیم که انجمن سال ها پیش از این و بدون آنکه حتا به صورت تقلبی، رأی مردم را گرفته باشند با نوشتن نامه ای به سپاه موافقت خود با اجاره دادن زمین ها به سپاه را اعلام کرده بود.
پس از این مجمع و با وجود جو متشنج واعتراضات مستقیم مردمی در همان جلسه، دکترگوهری زاده را وادار می کرد که بی گدار به آب نزده و در همه حال البته مترصد زمان مناسبی برای امضای بدون سرو صدای اجاره نامه و فروش پذیره زمین های قصر فیروزه باشد. این موقعیت هیچگاه پیش نیامد مگر زمانی که انتخابات گردش سی و نه انجمن هم به پایان رسید و وزارت کشور بی محابا از تأئید انتخابات سرباز زد تا هیئت رئیسه گردش سی و هشت به ریاست دکتر رستم گوهری زاده و نایب رئیسی فیروزمند و خزانه داری مهربان بهمردی جا خوش کند و فرصت کافی برای امضای سند اجاره داشته باشد.
بلی سند اجاره و فروش پذیره زمین های قصر فیروزه در این دوره و در سکوت و خفقان کامل امضاء شد و مبلغی کمتر ازهشتصد میلیون تومان به حساب انجمن واریز شد. بیش از نیمی از این مبلغ البته به خاطر فروش پذیره این زمین بود.
بعد از امضای آن سند، آقای دکتر رستم گوهری زاده در نامه ای که شاید به عنوان ادای آخرین توضیحاتش برای وارونه جلوه دادن حقیقت بود، متذکر شده بود که این زمین ها برعکس آنچه برخی آدم های کج فکر بیان کرده اند به فروش نرفته بلکه به اجاره داده شده است. او خوب می دانست مردم حرف او را خیلی آسان تر از حرف های مخالفانش که بسیار پیچیده بود باور خواهند کرد. او به مردم دروغ گفت. اما امروز مردم می دانند که چیزی خراب است. مردم خوب فهمیده اند که زمین ها به فروش رفته است، اما شاید هنوزنمی دانند فروش پذیره زمین های وقفی به معنای واقعی کلمه به معنی فروش آنهاست. بسیاری از مردم امروز به دنبال فروشنده زمین ها هستند و هنوز هم بدون آنکه خود بکاوند و سؤال کنند، منتظرند تا ببینند دیگران چه می گویند. اگر بگویند ضیافت فروخت می گویند راست است او سه سال نگذاشت به وکیل انجمن که می خواست از این زمین ها محافظت کند پول نداد. اگر بگویند دکتر مهربان مهر بوده هم می گویند راست است او بود که سند زمین های قصر فیروزه را امضا کرد. اما کسی شاید فکرش را هم نکند که چرا گوهری زاده هیچگاه نگفت که فروش پذیره به چه معنی است؟ و چرا هیچگاه به زرتشتیان توضیح داده نشد که پذیره چیست و اجاره کدام؟
آیا کسی معنی پذیره را می داند تا بداند فروش آن به چه نیت بوده؟
راستی یادم رفت بنویسم افسانه قصر فیروزه اما در آن روز پایان یافت. آن افسانه را امروز بچه های ما تنها می خوانند. آن افسانه خاموش شد.
افسوس!